. . . The War Inside ]



1. آنه رو می شناسید؟ :) حوزه گزینه دو جفتمون امیر کبیر بود همو دیدیم :) 

آخ آخ میخواستم به آنه بگم اینجا کارت چک نمیکنن. طبق عادت که حتما باید قبلش از یه کلمه زیبا استفاده کنم، زارت زدم رو شونه یه دختره (فک کردم آنه ست) بعد عربده کشیدم اسسسسسککککلللل اینجا کارت چک نمیکنن، بعد بنده خدا برگشت دیدم یکی دیگه ست کلا :)) فرووو ریختم :))))

2. نگاه دانشجو های امیر کبیر میدونین نسبت بهمون چی بود؟ اینجوری بودن که "گوگووولیییی مگوووولیییی" یا مثلا "عمویی کلاس چندمی؟" طور بودن :))

ولی چیز مهمی که فهمیدم این بود که حتی دانشجوهای امیر کبیر هم زیر صندلی ادامس میچسبونن :|| تا خود خونه دستمو مث این جراحا گرفته بودم تو هوا جیغ میزدم -_________- تازه پوست داداشمم پاره شد تو ترافیک وحشتناکش بیچاره :/ کاری که ازم بر میومد این بود که کیکی سر ازمون دادن بهمونو بدم بهش بخوره :)))

3. ملت بعد ازمون میشینن تحلیل میکنن، من کل روزم به گریه و افسردگی و خدایا این گوجه ای بود که من خوردم گذشت. باشد که رستگار شوم.

خادافس :))))))))))


1. دارم فکر میکنم یه ادم تا چه حد میتونه اسکل باشه که شب قبل ازمون یقین پیدا کنه عدد معدودش تو دیواره؟ باورتون میشه؟ سر همچین چیز شر و وری مشکل پیدا کردم :/ #رددادگان

2. میشه دعا کنید لاقل جزو پنج نفر آخر کلاس نباشم؟ :/ ذله شدم بخدا -_- بچه های مدرسه یه کوه بزرگن بنظرم :/ چه خبرتونه چه خبرتووووونهههه؟ -_-

3. چرا هیچی برا تعریف کردن ندارم؟ :(( چقد دیگه نمی خندم همش :( میدونم فردا کلی قراره کلی گریه کنم.

4. امروزم کلی برا کامبوجیا گریه کردم :(((

5. از مشاور مدرسمون متنفرم :// 

6. امروز نیم ساعت یه چیزیو به ایناروس توضیح دادم و کف کردم :/ بعد نیم ساعت با دهن باز و چشمای بی تفاوت گفت واقعا خیلی تند حرف میزنی هیچی نفهمیدم :| پودر شدم پودر میفهمین پودر :|

7. چرا ساعت مچی ندارم؟ :( 

8. جمعه بخاطر ازمون نمیتونم برم کتابخونه :( 


1. سلااااااااام. چرا دیگه روزی هزارتا پست نمیذارم و اسکل بازیامو از سر نمی گیرم؟ دلیلش واضحه. دیگه ری ری نیست و قرارم نیست باشه. 

2. از 8 رفتم کتابخونه و تا الان 9 ساعت درس خوندم. حقیقتاً الان فقط کشش وکب زبان دارم ولاغیر :/ ملت چجوری روزی 17 ساعت میخونن؟ یه حسی بهم میگه قبل از کتابخونه هم یه ساعت باید بخونم :// درسته؟ ://

3. ولی بنظرم امروز خیلی خوب بود. اگه مشکل شصت بار مستراح رفتنم حل شه دیگه همه چی خوبه :| والا به خدا یه دیقه میشینم یهو میگیره :| مثانه م از هم گسست خب.

4. بزرگترین دستاورد چند وقت اخیرم بود که چتر شدم سر داداشم که منو برگردونه از کتابخونه :)) دست و جیغ و هووررراااا :))))

5. قراره با بکس به مناسبت میلاد با سعادت نیلی و شورخید بریم ببرون. پالادیوم احتمالا :/ خب من چجوری از پالادیوم برگردم خونه؟ اصن کجا هست؟ شما جایی سراغ دارین؟

6. ملت چجوری خط چشم صورتی می کشین خوشگل میشین؟ پس چرا من حتی بلد نیستم کرم بزنم؟ :/// 

7. اقا مامانم اعصاب نداره :)) انقد خندم میگیره وقتی عصبانی میشه ولی جرئت ندارم بخندم :))

8. خطاب به ری ری نباشی دوستام هستن؛ دوستام:


1. به مهدیه میگم موهاتو چتری زدی شبیه ایناروس شدی.

میگه ایناروس کیه؟

میگم همونکه تو سریال حضرت سلیمان بود.

میگه حضرت یوسف :/ 

از این به بعد ایناروس صداش میکنم :))) بعد قرار شده اونم بگه بله سرورم؟ :))) بعد من بگم خواب دیدم هفت سال خشکسالیه هفت سال فراوانی. بعد زلیخا پیرهنمو پاره کنه برم زندان :))

عکس من و مهدیه

2. اقااااااا امروز مارمولک اومد تو کلاسمون ^~^ همه بچه ها رفته بودن رو نیمکتا :))) دبیر حسابانه هم خیلی قهرمانانه برش داشت بردش بیرون خیلی جنتلمنانه :))

3. رد دادم امروز. خب چرا تا ساعت 4 باید مدرسه باشیم؟ :( مو طلایی ازم پرسید سوال چندو داره حل میکنه؟ من گفتم سه و ده دیقه :/ مو طلایی هم تشنج کرد :)))

کیبورد گوشیم به جا مو طلایی هی "موز طلایی" رو پیشنهاد میکنه :))))

4. دوتا از بچه ها بهم گیر داده بودن معیارات چیه؟

منم گفتم یارو کارخونه پفیلاسازی داشته باشه. بعد چند ثانیه به هم خیره شدن بعد تشنج کردن :)))

بعد مثکه جریان این بوده که از دوست دختر یکی بدشون میومده و میخواستن بپروننش و میخواستن ببینن پسره با معیارای کی سازگاره. منم با جمله "باید کارخونه پفیلاسازی داشته باشه" تمام آرمان ها و اهدافشون رو نابود کردم. خب چیه پفیلا نمیتونه معیار باشه؟ -_______________- 

بعد رفتن برام پفیلا خریدن، دیدن ادرس کارخونه ش مشهده. بهم گفتن مشهد میری؟ 

خلاصه که تا فردا وقت دارم راجب اینکه با رئیس کارخونه پفیلا سازی مشهد ازدباج کنم یا نه فکر کنم. هولم نکنین فقط :)))


1. صبا میگه میخواد برا تولدم یه دونه از این قابا بگیره که داخلش صورت فلکی داره. خو لعنتی من تا چهار ماه دیگه شبا خوابم نمیبره از ذوق :///

2. اومدم امروز مهدیه رو بهتون معرفی کنم :))))) پوکر فیس ترین ادم روی کره زمینه و همیشه خوابش میاد و واقعا نسبت به تمام کائنات در Bk ترین حالت ممکنه. بعد کلا پانداعه :)) مثلا یه وجب زیپ کیفش بازه، بهش گفتم زیپ کیفت بازه، برمیگرده میبینه به اندازه کافی باز نیست در حدی که وسایلش بریزه یه جیغ میزنه سرت با این محتوا که گوجه خوردی که منو به خاطر یه وجب اسکل خودت کردی. و زیپو نمیبنده و کیفو برمیگردونه سرجاش :/

یا مثلا همیشه من مشقاشو می نویسم تو کلاس :)) چون هیچوقت حال نداره :)) تازه دهن ادمو صاف میکنه از بس میگه ماساژم میدی؟ :))

تازه هی میگه باهام حرف بزن حوصلم سررفته.

مهمتر از همه اینکه چتریاش  ناموسشن و اگه دستت بهش بخوره به هفت روش سامورایی دستتو قطع میکنه.

و اعصاب خورد کن ترین ویژگی دنیا رو داره! به شدددددت درونگرا. یعنی شدتشو باورتون نمیشه. از صمیم قلبم ارزو میکنم دنیا روی خوششو بهش بعد این دو سال کوفتی نشون بده. مهدیه هم یکی دیگه از قهرمانای زندگی منه.

3. از معلم فیزیک پایه مون متنفرم متنفر! چرا یه معلم فیزیک زن درست حسابی تو دنیا وجود نداره؟ آنه پاشو برو معلم شو دنیا بهت نیاز داره -____- 

4. از درصد 0 فیزیک به 40 رسیدم و از درصد 3 شیمی به 65 رسیدم و به نظرم جهش بزرگیه

5. خیلی پست چرتی شد. میدونم. وبلاگمم خیلی بد شده میدونم. ولی من کلا داغونم این مدت ری ری هم تو فازه مث ماست شده روزام. 

6. فقط اینکه آسانسور مدرسه گیر کرد و بچه ها داخلش بودن و اتش نشانی اومد و کلی خندیدیم :)) من تا حالا فقط 10 ثانیه تو اسانسور گیر کردم و انقد گریه کردم و ترسیدم که تا دو روز پاهام حس نداشتن :/// دارم به این فکر میکنم که اگه من گیر میکردم با بچه ها چه کولی بازی در میوردم تو مدرسه :))))))))

7. جمعه اولین گزینه دو می باشد :( تصمیم گرفتم هر سوالی که بلد نبودم به افتخار گزینه دو، بزنم گزینه دو :)))))))))

8. من دیگه مامان صبا شدم :)))))) 

9. راستشو بگم؟ همش احساس میکنم انگار هیشکی منو نمیبینه انگار وجود ندارم همه خوشبختن و دارن با لبخند با بدبختیهای من نگاه میکنن و حتی به روده ی نزدیکترین ادمای زندگیمم نیستم. اره؟

10. والپیپر موبایلمو نیگا کنید چی گذاشتم :)))))) : لینک


 

از اون دسته اهنگا که میشه باهاش مُرد. خدا بیامرزه. لیریکش ادامه مطلبه.

+ حالِ پُست نوشتن ندارم. 

ادامه مطلب

1. اقا امروز پهههن شده بودم رو میز کتابخونه هندسه حل میکردم بعد خیلی اتفاقی سرمو یک صدم ثانیه اوردم بالا دیدم یکی جلوم داره تند تند میزنه رو لپش میگه "اِواااااااا خاک به سسسسرم" :/ بهش گفتم جانم؟ گفت افرین عزیزم چه تمرکزی داری دو ساعته دارم دست ت میدم.

اون "اِواااااااا خاک به سسسسرم" هم بخاطر ریزش برگ هاش بود از شدت تمرکز من :// ولی در حقیقت تمرکزی در کار نبود، ضرب ماتریس ها یه چیزیه که کافیه یه لحظه چشم برداری ازش :/ کلا علم ریاضیات نابود میشه ://

بانوی مذکور خودکار میخواست.

2. امروز داشتم فکر میکردم این چه گوجه ای بود که من خوردم اومدم ریاضی؟؟ بابا اصلا منطقی نیس بخدا :/ چرا انقد درس اختصاصی زیاد داریم اخه؟ :/ هر وری میخوام فرار کنم نمیشه :/ 

3. ری ری تو فازه. به درک. بمونه تو فاز. کنکور تموم میشه یه روز. کنکور یه روز تموم میشه و من عجیب منتظر اون روزم. (با لحن جادوگر و خبیثانه خوانده شود) 

4. بزرگترین سورپرایز زندگیم این بود که داداشم اومد دنبالم :)) واقعا اگه نمی اومد و خودم برمیگشتم کیفم قطعااااااااا جرواجر میشد. 

5. تا درودی دیگر خادافس.

6. اخ اخ قبلش ببینید اس ام اسی که بابام فرستاده برامو. عاشقش شدم


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جراحی بینی (Rhinoplasty) مقالات دانشجویی و دانش آموزی سیستم اطلاعات حسابداری قلم نگاشت درب های شیشه ای اتوماتیک کشویی چگونه کار می کنند؟ مرجع مقالات تخصصی وکالت همه چیز درباره گوشی اندروید اندیشه ها و نظرات یک برنامه نویس و بازی ساز خرید دیوارپوش